گلین چیخما
هادیشهر
کلیاتی در باره محال گرگر ، تاریخ و سرنوشتاین منطقه ، بزرگان ادیبان شاعران و کلاً در باره گذشته و حال و ...مطالب خواندنی گوناگون و متنوع...
نگارش در تاريخ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:, توسط آراز

تصویر جنبه تزیینی دارد

تقریباً نزدیک به نیمه های شب عده ای از خانمها بهمراه برادر ویا یک از محارم داماد شادی کنان به خانه عروس میروند و وقتی وارد خانه عروس می شوند دوباره همان آواز (آل آلماغا گلمیشق شال .....) میخوانند که این دفعه دیگر خانمهای خانه عروس چیزی نمی گویند . خانمها داخل منزل می روند و عروس را تحویل میگیرند و برای آخرین بار پدر عروس خان را صدا میکنند تا به دختر توصیه های بکند ( خیر، دعا ) و پدر عروس خانم جلو می آید و حرفهایی از قبیل اینکه  به شوهرت و به پدر و مادرش احترام بگذار و کاری نکن که آنها ناراحت بشوند . بدون اجازه آنها کاری انجام نده . بالباس سفید ممیروی به خانه بخت با لباس سفید هم باید از انجا بیرون بیایی . ...حرفهایی از این قبیل .

بعد برادر داماد برای بستن کمر عروس خانم می آید و با یک شال طی تشریفات خاصی کمر عروس خانم را می بندد . در موقع بستن کمر عروس خانم هم عده ای برای نمک مجلس حرفهایی میزنند ،مثلاً اینکه محکم ببند تا کمتر غذا بخورد .. از این حرفها .

بعد از این کار سند ازدواج را که محضر داده به خانواده عروس میدهند و عروس را تحویل میگیرند و چون روستا فاصله ها کم بود با پای پیاده و یا اسب ، که معمولاً در روستای آنروز ما با پای پیاده می بردند بطرف خانه داماد راه می افتند .

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: